رمان عابر بی سایه نوشتهی زینب ایلخانی در سبک رمان عاشقانه و هیجانی یکی از محبوب ترین رمانهای ایرانی منتشر شده در اینترنت است. جهت دانلود رمان عابر بی سایه با فرمت pdf با لینک مستقیم و بدون سانسور و رایگان از مجله اینترنتی هیلتن استفاده کنید.
رسومات کهنه و متحجر یک قبیله، مرا از دل تمدن بیرون کشید و حال من اسیر امپراطوری بزرگ تو!
خانى و جان شدهای… . سرزمین وجودم را با یک شبیخون به تاراج ببر و قلبم تنها غنیمت این جنگ! قسم میخورم تسلیم تسلیمم… . درنگ نکن با عشق بتازان و بیا… .
بخش هایی از متن رمان عابر بی سایه
مستانه میرقصیدم اصلا آن روزها معنی ناراحتی و نگرانی براى من فقط در امتحان ها و تصادف ماشینم خلاصه میشد؛ چه میدانستم آینده برایم از درد و نگرانی تعبیر بهترى خواهد داشت؟! دومین مهمانی بود که سوشا با جمع ما همراه میشد در این یک ماه آشناییمان همه چیز خوب پید رفته بود هرچند که بعضی از رفتارهاید اصلا با مزاج و فرهنگم سازگار نبود سوشا با تیپ و استایل خاصد مورد توجه دخترهاى مهمانی بود انصافا خوش هی ل، خوش پوش و قابل بود؛ فرم صتتور مردانه اش با چشتتم هاى قهوه اى روشتتن و درشتتتد و پوستتت گندمگوند ترکیب مقبولی از او ساخته بود. در حال روشتتن کردن ستتیگارش با آن فندی عجیب ایدهاید که با زمرد مزین شده بود نزدی م شد، زیر لب و با حرص گفتم:
_ امشب یک پاکت کشیدى فکر کنم
خنده کجی تحویلم داد و دود سیگارش را عمدا روى صورتم گرفت و گفت: _ پنجمیه دخی
با حرص دود را از جلوى صورتم ت اندم و گفتم: _ از این حرکتت متنفرم مچ دستم را گرفت و فشرد: _ منم از این ه همد با این پسرها لاس میزنی متنفرم _ باز شروع کردیا خود خواستی بیاى
اخم تندى کرد و گفت: نمیومدم راحت تر بودى؟
باید آرامد می ردم مادرم همیشه میگفت: غیر یه مرد بالاترین سرمایشه حالا از هر نژاد و طبقه اى که باشه”
دستد را نوازش کردم _ سوشا خود میدونی اینا همه ،هم دانشگاهیامن! چند ساله با هم هستیم ،باور کن صمیمیتمون لطمه اى به رابطه من و تو نمیزنه
درباره این سایت